اینجا گور با تو سخن می گوید
حتماً شما هم داستانهایی از "سفر به تاریخ" شنیدهاید؛ از همانها که با
کمک "ماشین زمان" انجام میشود و در چشم به هم زدنی آدم را میبرد در میانه
حوادث و وقایعی که پیشتر تنها نامهایی از آن شنیدهای. تجربه مهیجی است
وقتی یکباره خودت را رودرروی صفی از مشاهیر و نامآوران تاریخ بیابی و هر
یک، هرچند برای دقایقی، حافظهات را جستوجو کنند به دنبال حادثهای و
ماجرایی؛ ماجراهایی که در همین نزدیکی رخ دادهاند، جایی در تاریخ معاصر
ایران.
در همین نزدیکی تهران، در شهر اسطورهای و باستانی ری،
آرامگاهی نامآشنا برای ایرانیان و تاریخپژوهان جهان، مشاهیری از سدهها
را در خود جای داده است. در «ابن بابویه» که قدم میزنی، انگار برگهای
تاریخ ایران را مرور میکنی. سنگها و نوشتههایشان، هریک تو را میبرند به
دورهای و گوشه کناری از تاریخ؛ از نامداران روزهای پرهیاهوی مبارزات
مشروطهخواهان تا اوج ذوق و هنرآفرینیهای هنرمندان و نویسندگانی که در این
آرامگاه آرمیدهاند. این گورهای تاریخی گرچه در طول سالیان، دستخوش حوادث و
فرسایشهای طبیعی بودهاند، اما حالا موزهای شدهاند از مشاهیر و برخی
فرزانگان تاریخ معاصر ایران که در آنها خفتهاند.
«ابن بابویه»
آرامگاهی 200 ساله در دشت وسیع "ری" است که قریب به 10 هکتار وسعت دارد. ری
باستانی از کهنترین شهرهای جهان است که تاریخ پیدایشش به اقوام آریایی
میرسد. ری بزرگترین شهر مادها بود و میتوان نامش را در اسطورههای ایرانی
یافت. بنا بر آنچه در اوستا آمده، ری سیزدهمین شهری است که در جهان ساخته
شده و تاریخ سکونت در آن به سه هزار سال پیش از میلاد برمیگردد.
ابن
بابویه گورستان وسیعی است؛ به جز معدود علائمی که در آستانه در ورودی برای
یافتن برخی از مشاهیرش نصب شده، برای یافتن سایرین باید با دقت و حوصله در
بین سنگها جستوجو کرد. به سنگها که نگاه میکنی مشخصات بیشترشان حکایت
از آن دارد که صاحبانشان در عهد قاجاریه میزیستهاند، گرچه آثار فرسایش و
تخریب به وضوح در این آرامگاه پیداست اما سنگها هنوز حال و هوای همان
دوران را با خود دارند. حکاکیها و شیوه ساخت آنها مربوط به گذشتههای
دورتری است و البته کم نیستند سنگهایی که شکسته و متلاشی شدهاند و
حکاکیهای رویشان کاملا از بین رفته و قابل شناسایی نیستند.
بعضی از
سنگها آنقدر قدیمیاند که نمیتوانی بدون اینکه عکسی از آنها برداری یا
تلاش کنی رویش را بخوانی از کنارشان رد شوی. بوتههای روییده در کنار بعضی
سنگها باعث خردشدن آنها شده و بعضیهاشان را هم تبدیل کرده به تابلویی
کوچک و حاشیهکاری شده با برگهای سبز.
برگهای چنار، کاج و
درختچههای کوچک و البته جوان این آرامگاه تنها سایهبانهایی هستند برای
این سنگهای دراز کشیده در زیر تیغ آفتاب تابستان. شب جمعه که نباشد،
آرامگاه بسیار خلوت است. باد در میان این درختان میپیچد و سایش برگها
پچپچی ایجاد میکند. به جز دو - سه خدمهای که در رفت و آمد میبینمشان،
کس دیگری در آرامگاه نیست. سراغ مشاهیر خفته در اینجا را که از آنها
میگیرم، برخیشان را میشناسند و البته نام بیشترشان را نشنیدهاند. پول
مختصری میدهم تا راهنماییام کنند.
برای یافتن مشاهیر این آرامگاه
بیراهنما، میتوان از نمازگزاران مسنی که برای اقامه نماز به بقعه «شیخ
صدوق» مراجعه میکنند هم سوال کرد. نشانیای میدهند و توضیحی، در حالیکه
آشکارا از وضعیت نابسامان آرامگاه ناخرسندند.
در جریان بازسازی ابن
بابویه و توسعه شبستان آن، برخی سنگها جابجا و به مکان دیگری منتقل
شدهاند؛ چنانکه هیچ اثری از بعضی مشاهیر آن نیست. پروژه بازسازی این
آرامگاه هم که حالا دیگر به درازا کشیده هیچ رمقی برای این سنگهای فرسوده
باقی نگذاشته. گرچه آستان شیخ صدوق اعلام کرده است که پیش از شروع این
بازسازی، از کلیه قبور به طور دقیق نقشهبرداری و تصویربرداری شده، اما
اوضاع نامناسب ابنبابویه دغدغههایی برای مراجعانش ایجاد کرده است.
قرار است شبستان این مجموعه از هر طرف 20 متر توسعه یابد، بنابراین تعدادی از قبور واقع در این محدوده تخریب شدهاند.
وقتی
جویای محل دفن این مشاهیر از یکی از افراد مسنی که میگوید روزانه برای
اقامه نماز به بقعه شیخ صدوق مراجعه میکند، میشوم، میگوید از برخی از
آنها نشانی نمانده است و پیش از این در همین حدود اطراف بقعه بودهاند،
قرار است با پایان کار شبستان در محوطه داخلی آن نشان محل دفنشان مشخص شود.
برخی از ساکنان محل هم میگویند به چند فرزندشان محل این قبور تاریخی را
گفتهاند تا در صورت فوت آنها، محل دقیق قبور مشخص باشد.
آرامگاههای
خانوادگی و قدیمی هم در ابنبابویه کم نیستند. فضاهای خصوصی یا سنگهایی
که به فراخور حال با سبک و سلیقههای متنوع و گاه عجیب و غریبی طراحی
شدهاند، اتاقکهایی که برخی کهنه شده و متروکه به نظر میرسند. معلوم است
قفلشان سالها باز نشده و وسوسهات میکنند نگاهی به داخلشان بیندازی.
شمعدانی گذاشتهاند و عکسهایی.
آرامگاههای خانوادگی در ابنبابویه
پیشتر اتاقکهایی بودهاند تا حریم خصوصی صاحبانشان حفظ شود، اما امروز
بیشتر آنها تخریب شدهاند تا این آرامگاه را از محلی برای تجمع معتادان دور
نگه دارد، حالا آرامگاههای خانوادگی تبدیل شدهاند به سکوهایی که محدوده
هر کدامشان آن را از سایرین جدا میکند. معدود اتاقکهای باقیمانده هم
تنها متعلق به برخی مشاهیر یا چهرههای خاص هستند.
مستندات تاریخی
میگویند ابنبابویه پیش از ناصرالدین شاه باغ بسیار وسیعی بوده است، اما
در پی کشف جسد سالم فردی در سرداب زیر آن باغ و بدست آمدن سنگی درون سرداب
که نشان میداد پیکر متعلق به شیخ صدوق است که بیش از 800 سال پیش
درگذشته، بقعه این دانشمند شیعی قرن چهارم، در آنجا احداث شد.
علامه
خوانساری در کتاب روضاتالجنات در این باره نوشته است: "در حدود 1238 قمری
و در عهد فتحعلی شاه قاجار مرقد شریف صدوق که در اراضی ری قرار دارد از
کثرت باران خراب شد و رخنهای در آن پدید آمد. به جهت تعمیر و اصلاح آن
اطرافش را میکندند؛ پس به سردابی که مدفنش بود برخوردند، هنگامی که وارد
سرداب شدند، با جسدی عریان مواجه شدند. این خبر به سرعت در تهران منتشر شد و
به گوش سلطان وقت رسید، وی با جمعی از بزرگان و امنای دولت به جهت مشاهده
حضوری به محل آمدند. جمعی از علما و اعیان دولت داخل سرداب شدند و صدق قضیه
را به رأیالعین مشاهده کردند. پس از آن وی دستور تعمیر و تجدید بنا و
تزئینات آن بقعه را صادر کرد."
صاحب روضات که در آن زمان 12 ساله بوده آورده است: "من خودم بعضی از افراد را که در آن واقعه حضور داشتند، ملاقات کردهام."
اما
نوشتههای تاریخی حکایت از آن دارند که بنای نخستین این آرامگاه به دوران
ساسانی برمیگردد که در مقطعی به دلیل وقوع سیل در ری ویران شده است.
آرامگاه اولیه شیخ صدوق نیز در گذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای
دوره خوارزمشاهیان و تیموریان و حوادث مختلف طبیعی چندین بار تخریب میشود؛
به گونهای که سالها در زیر تودههای خاک پنهان میماند، اما وقتی بقعه
شیخ صدوق در این آرامگاه ساخته میشود افراد زیادی در اطراف آن به خاک
سپرده میشوند.
برای خواندن متن کامل کلیک کنید